گِش قراغا من گلدیم
84/9/22 :: 3:51 عصر
می دونم تا چه اندازه ای به این اعتقاد دارید که هر شکستی مقدمه و تجربه ای مفید برای پیروزی های آینده ست ...
بعضی از ما تا یه جا شکست می خوریم ، زود خودمون رو می بازیم ، انگار دنیا به آخر رسیده ، انگار همین یه فرصت برامون وجود داشته که ما اون رو از دست دادیم .
قافل از این که این شکست می تونه درسی برای به پیروزی رسیدن باشه . پس غصه خوردن فایده نداره باید دوباره شروع کرد .. اما باید بدونیم از کجا ، از چی و از کی ؟
از کجا باید شروع کرد قصه ی عشق رو دوباره
تا همه بغض های عالم سر عاشقی نباره
باور کنید من هم شکست کم نخوردم . شاید برای بعضی از شما ها این شکست ها چیزی نباشه ولی برای من خیلی سخت بودند . خدا می دونه چقدر به خاطر همین ها گریه کردم و چقدر شب گریه از این شکست ها برام مونده ولی به همون خدا هیچ وقت متوقف نشدم ، فقط راهم رو عوض کردم .. به نتیجه هم رسیدم ...
گریه کردم ، گریه کردم ، اما دردم رو نگفتم تکیه دادم به غرورم تا دیگه از پا نیوفتم
به خدا هیچ کس نمی تونه برای به پیروزی رسیدن آدم کمکی کنه . شاید بعضی ها مثل یه سکوی پرتاب برای آدم باشند و آدم رو به سمت پیروزی پرتاب کنن ولی اگه خودمون نخوایم از همون ارتفاع با مُخ می خوریم زمین ... این ما ییم که باید تصمیم بگیریم و راه رو تا آخر بریم ..
دست از طلب ندارم تا کام من بر آید یا تن رسد به جانان یا جان ز تن در آید
من به این نتیجه رسیدم که خیلی از شکست ها ارزش غصه خوردن ندارند .. بزرگترین شکست همین نرسیدن به پیروزی آینده ست
من و تو گر چه اسیریم ، حیف از غصه بمیریم
بیا تا آخر دنیا بشینیم و پر نگیریم
جای پر زدن زمین نیست ، توی قلب آسمونه
قصه ی مرگ و جدایی توو کتاب ها جا می مونه
نگو عمرمون تموم شد ، نگو دیگه همدمی نیست
بیا فردا رو بسازیم این که فرصت کمی نیست
اشک پاکت رو نگه دار ، واسه غسل تن پرواز
زنده کن صدای ساز رو که رسیده وقت آواز
خانه
:: کل بازدیدها :: :: بازدید امروز :: :: بازدید دیروز ::
:: درباره خودم :: :: اوقات شرعی ::
پارسی بلاگ
پست الکترونیک
شناسنامه
RSS
2382
0
2
من کمتر از اونی هستم که نظر در وکنم
شما بگید
:: لینک به وبلاگ ::
:: وضعیت من در یاهو ::
:: اشتراک در خبرنامه ::